فتنه اخر

فتنه اخر

فتنه اخر

فتنه اخر

چرا بعضی علما مانند آیت الله بهجت فقط به بعدی عبادی دین پرداختند

اگر دین را از سیاست جدا ندانیم، چرا بعضی علما مانند آیت الله بهجت فقط به بعدی عبادی دین پرداختند و در رساله‌ی خود بحثی از ولایت فقیه نیاورده‌اند؟

«ایکس - شبهه»: لازم است جهت روشن‌تر شدن موضوع، در نکات ذیل با دقت تمام تأمل نمایید:



الف - جدا دانستن دین از سیاست، قبل از هر چیز، اهانت به خداوند متعال است و چنین اعتقادی مبین معرفت و ایمان ناقص بنده نسبت به او می‌باشد. چرا که گویا بنده با این اعتقاد خود مدعی است که خداوند متعال بندگانش را در برخی امور هدایت کرده و در برخی امور رها کرده است تا مستکبران برای آنها تعیین و تکلیف کنند و این معنا با علم، حکمت، عدالت و هدایت الهی متناقض است.

  ب – جدا دانستن دین از سیاست، مسخره کردن و تحریف دین الهی است. دینی که تکلیف ساده‌ترین امور شخصی زندگی چون طهارت، وضو، غسل و جنابت را بیان می‌کند، اما در مقابل حیاتی‌ترین مسائل که همان زندگی اجتماعی و حکومت است، ساکت می‌ماند، تا مردمان خود تعیین و تکلیف کنند که حکومت چگونه باید باشد؟ ساختار و ساز و کارهای آن به چه شکل باشد؟ و احکام حکومتی مانند: اقتصاد، حقوق و قضا، بیت‌المال، ثروت‌های معنوی و مادی کشور، روابط بین‌الملل، جنگ و صلح، حقوق تجارت، نظم عمومی و امنیت فردی و اجتماعی و ...، چگونه تدوین و سپس محقق گردد؟

  ج – جدا دانستن دین از سیاست، انکار و تکذیب بخش عظیمی از آیات کریمه قرآن مجید است، چرا که بیش از سه چهارم احکام مطروحه‌ در قرآن کریم به مسائل اجتماعی و حکومتی اختصاص دارد. معتقدین به جدایی دین از سیاست، مصداق بارز و مخاطب آیه‌ی شریفه ذیل می‌باشند:

«...ْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» (البقره - 85)

ترجمه: ... پس چرا به بعضى از کتاب ایمان مى‏آورید و به بعضى دیگر کفر مى‏ورزید و پاداش کسى که چنین کند بجز خوارى در زندگى دنیا و اینکه روز قیامت بطرف بدترین عذاب برگردد چیست؟ و خدا از آنچه مى‏کنید غافل نیست.

اینان با چنین اعتقادی نه تنها دین و اعتقاد خود را تجزیه می‌کنند، بلکه آیات کریمه را نیز تعطیل و بالتبع تحریف می‌کنند.

  د – جدا دانستن دین از سیاست، اهانت به شعور بشر و تحقیر و تحمیق (احمق نمودن) خود و دیگران است، مگر می‌شود یک دین حتی از ساده‌ترین مباحث دنیوی تا چگونگی برپایی آخرت را تبیین کرده باشد و قوانین لازم جهت نیل به کمال و سعادت اخروی را بیان داشته باشد، اما راجع به مهم‌ترین موضوعات تعیین کننده‌ی ساختار شخصیتی فرد و نیز اجتماع هیچ نگفته باشد؟! به راستی تکلیف مؤمنین عابدی که غسلشان را درست انجام داده‌اند و سپس وضوی کاملی گرفته‌اند و بر نماز ایستاده‌اند و مد «والظالین» را درست کشیده‌اند و بر پیشانی‌شان نیز جای مهر نقش بسته است، نسبت به حکومت و قوانین اجتماعی چیست؟ اگر کفار و ظالمین بر او حکومت کردند، چه باید بکنند؟ اگر ظالمین اولادشان را کشتند و نوامیس‌شان را به غارت بردند چه باید بکنند؟ اگر ثروت کشورشان تاراج کردند، چه کنند؟ اگر مساجد را ویران کرده و به جایش کازینو ساختند چه کنند؟ تحقق احکام اجتماعی و سیاسی قرآن را چه کنند و ....؟

  و – و در نهایت آن که «جدایی دین از سیاست» فقط یک شعار است و عمل به آن اصلاً ممکن نیست. چرا که جدا دانستن دین از سیاست نیز خودش نوعی سیاست است.

انسان در مقابل یک مقوله، موضوع یا جریان سیاسی هر واکنشی که نشان دهد، نوعی سیاست است. کسی که موافق است، کسی که مخالف است، کسی که بی‌طرف است، آن که حرفی می‌زند و آن که سکوت می‌کند، هر کس که مدافع است و هر کس که مهاجم است و ...، هر کدام نوعی «سیاست» را اتخاذ کرده‌اند. حتی آنان که «جدایی دین از سیاست» را معتقدند و در راستای ترویج آن می‌کوشند، تبلیغ می‌کنند، حرف می‌زنند، می‌نویسند و ...، خود نوعی فعالیت سیاسی می‌کنند. لذا جدا نمودن دین از سیاست به یک شوخی احمقانه و عوامفریبانه بیشتر شبیه است تا یک مقوله‌ی قابل بحث.

این که فرمودند: «سیاست ما عین دیانت ماست»، سخن کاملاً صحیح و ژروفی است. سیاست هر کسی هم عین دیانت اوست. به عنوان مثال دیانت بازرگان عین سیاست او و سیاست‌اش نیز عین دیانتش بود، دیانت و سیاست شهید بهشتی یا مطهری نیز عین یک دیگر بود و دیانت و سیاست کلیه‌ی کفار و مشرکین و منافقین نیز همین‌گونه است. چرا که این دو مقوله عین هم بوده و قابل تفکیک نمی‌باشند.

اما، جدا «دانستن» دین از سیاست یک مقوله‌ی اعتقادی است و درگیر مستقیم عملیات اجرایی حکومت شدن، یک مقوله‌ی دیگری است که مستلزم توجه به ظرفیت‌ها، تکالیف و شرایط هر شخص عاقلی می‌باشد.

به عنوان مثال اگر یک پزشک مؤمن و عاقل که کاملاً موافق «اتحاد دین با سیاست» است، وظیفه‌ی خود را در تقویت نظام سیاسی کشور، توجه و پشتکار در تکالیف پزشکی خود دید، یا همین‌طور یک استاد، یک دانشجو، یک کارگر ساده... یا یک آیت‌الله، دلیل بر آن نیست که او دین را از سیاست جدا می‌داند که به کار دیگری مشغول شده است. هر کسی بر اساس موقعیت‌ها و شرایط، تکلیفی دارد که باید بدان عمل نماید. این خود یکی از مصادیق یا تعابیر «عینیت دین با سیاست» است.

اگر مرجعی چون مرحوم حضرت آیت‌الله العظمی بهجت،‌ در عین برخورداری از اعتقادات محکم و متین اعتقادی و سیاسی، تکلیف خود را بر اساس شرایط، توان‌ها، استعدادها و نیازها، تداوم درس و بحث و توجه دادن تخصصی طلاب علوم دینی و عمومی مردم به عبادت خالصانه، اطاعت احکام (که سیاست نیز بخش مهم و عمده‌ای از آن است)، اخلاق و تقویت ایمان دید، دلیل نیست که دین را از سیاست جدا می‌داند. بلکه هر کس عمل به تکلیف می‌نماید. چنان چه ایشان تا زمان حیات امام خمینی (ره)، ضرورتی نمی‌دید که وارد عرصه‌ی مرجعیت شود، رساله‌ای منتشر نماید و ...، اما پس از رحلت احساس تکلیف نموده و به این امر اقدام نمود.‏ یا حضرت امام (ره) نیز تا حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی زنده بودند،‌ دلیلی برای ورود به این عرصه نمی‌دیدند، یا مقام معظم رهبری تا زمان حیات حضرت امام، به عرصه‌ی مرجعیت ورود ننمودند و ...، همه‌ی این امور عین سیاست است. سیاست این نیست که کسی حتماً برای رهبری، ریاست‌جمهوری، نمایندگی مجلس، وزارت و کابینه، راه‌اندازی حزب، ارائه‌ی لیست انتخاباتی، تأیید و تکذیب شخصیت‌های سیاسی و ... اقدام نماید.

در ضمن «رساله» کتابی است که شامل منتخبی از احکام عملیه‌ی یک مرجع می‌باشد که توسط عده‌ای جمع‌آوری شده و پس از اخذ تأیید و اجازه‌ی آن مرجع منتشر می‌گردد. لذا نه تنها کتاب تبیین اسلام در مقوله‌های متفاوت نیست، بلکه شامل همه‌ی احکام صادره‌ی یک مرجع نیز نمی‌باشد. چنان چه کتاب احکام حضرت امام خمینی (ره) در اصل تحریرالوسیله است که چندین مجلد است، اما رساله‌ی عملیه‌ای که در اختیار مردم قرار گرفته است، بسیار محدود بوده و شامل احکامی است که معمولاً مردم در زندگی روزمره‌ی خود مبتلابه آن هستند.

ایشان نیز مباحث مربوط به «ولایت فقیه» و حکومت اسلامی را که دال بر عینیت دانستن دیانت با سیاست و اعتقاد به ولایت فقیه است، به صورت مبسوط در بحث «قضا» تدریس نموده‌اند و لزومی ندارد که به صورت احکام فقهی در رساله‌ی عملیه‌ی منتشر گردد.

نظرات 2 + ارسال نظر
عبد 1390/04/26 ساعت 17:05 http://ahaliebasirat.blogfa.com

سلام همسنگرم.خداقوت.
مسئله جالبی رو مطرح فرمودین.استفاده کردم.ممنون.
یاعلی
با ولایت زنده ایم، تا زنده ایم، رزمنده ایم

۱۲۳ 1390/04/30 ساعت 16:53

حُرّ امام خمینی

روی سینه اش خالکوبی کرده بود:

فدایت شوم خمینی

http://salehat.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=146&catid=54

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد