بزرگی این رقم را وقتی درست میتوانیم درک کنیم که بدانیم جمعیت ایران پیش از شروع جنگ 20 میلیون نفر بوده است و تعداد کل نظامیان کشته شده در میادین جنگ جهانی 9/9 میلیون نفر. این رقم را دکتر محمدقلی مجد با تحقیقاتی که نتیجه آنها شده است کتاب « قحطی بزرگ» به دست آورده است. به مناسبت سالروز آغاز جنگ جهانی اول نگاهی داریم به اثرات این جنگ در ایران.
به گزارش مشرق به نقل از تهران امروز، ابوالقاسمخان ناصرالملک، بزرگ ایل قاجار بود. در جوانی به انگلیس رفته بود و در آکسفورد همکلاسی لرد کرزن – نخستوزیر آینده بریتانیا – شده بود. او اولین کسی بود که شکسپیر را – با تلفظ «شاکسپیر» البته – به ایرانیان معرفی کرد. مردی بود موجه که هم درباریان قبولش داشتند و هم مشروطهخواهان؛ طوری که وقتی محمدعلی شاه به روسیه فرار کرد، مجلس تصویب کرد که ناصرالملک تا زمان رسیدن احمدشاه به سن قانونی، نایبالسلطنه او باشد. احمدشاه درست 4 روز پیش از شروع جنگ جهانی اول به سن قانونی رسید و تاجگذاری کرد. فردای روز تاجگذاری، همان مرد محترم و بافرهنگ – ناصرالملک – خاک ایران را به قصد اروپا ترک کرد. آن موقع هیچکس نفهمید که چرا نایبالسلطنه ایران اینطور با شتاب از ایران خارج میشود:
«دوشنبه 26 آوریل 1915 – امروز صبح پرنس دورویس (وزیر مختار آلمان) و کنت لگنتی(وزیر مختار اتریش) با همراهان از قم حرکت کرده، ساعت 5 بعدازظهر به تهران رسیدند. از دروازه حضرت عبدالعظیم تا میدان توپخانه جمعیت کثیری منتظر ورود آنها بودند و احساسات کمنظیری بروز میدادند. فریاد «زنده باد وزرای مختار» طنینانداز بود. به قدری گل روی سر وزیرمختار آلمان ریخته بودند که نمیتوانست سر بلند کند. صدای مرده باد روس و انگلیس هم تکتک به گوش میرسید. یکی از محصلان مدرسه آلمانی، شعار عمومی آلمانها را که از ابتدای جنگ بر سر زبانها افتاده بود و سربازان آلمان در جبهه فرانسه روی نارنجک مینوشتند، به صدای بلند تکرار کرد: «خدا مجازات دهد انگلستان را.» در خیابان برق، هنگامی که یک نفر سید معمم هم روی بلندی رفته، نعره کشید: «پاینده باد اعلیحضرت ویلهلم، امپراتور اسلام پناه»، مردم از شدت شوق و ذوق به گریه افتادند. اینها را مورخالدوله سپهر در «روزنامه» خاطراتش (که حالا با نام «ایران در جنگ بزرگ» منتشر شده) آورده است.
8 سال پیش از شروع جنگ جهانی اول، در ایران انقلاب شده بود. مردم علیه دستگاه سلطنت شوریده و مشروطه راه انداخته بودند. یکی از دلایل انقلاب مردمی مشروطه، نفوذ فوقالعاده سفرای انگلیس و روسیه بر رجال ایران بود که عملا ایران را به یک مستعمره غیررسمی تبدیل کرده بودند. این دو کشور قدرتمند، درست در همان سال مشروطه، قرارداد معروف 1907 را با هم امضا کرده بودند که طبق آن، هر کدام محدوده نفوذ خودش را در ایران داشت. خیلی طبیعی بود که در این وضعیت، مردم ایران طرفدار آلمانی بشوند که میخواست نظم موجود را به هم بزند. شایعاتی مثل همنژاد بودن ایرانیها و آلمانیها در همین ایام بود که رواج پیدا کرد.
«نظر به اینکه در این اوقات، متأسفانه بین دول اروپ، نایره جنگ مشتعل است و ممکن است این محاربه به حدود مملکت ما نزدیک شود و نظر به اینکه روابط ودادیه ما بحمدالله با دول متخاصمه برقرار است، امر و مقرر میفرماییم که ابلاغ دارند دولت ما در این موقع، مسلک بیطرفی را اتخاذ مینماید...». این فرمان احمدشاه که امضای 12 ذیالحجه 1332 قمری را دارد البته چندان نشانه سیاستمدار بودن شاه جوان نبود؛ احمدشاه در باطن از روسها میترسید. پدر او و عمویش، شعاعالسلطنه ، بعد از ماجرای به توپ بستن مجلس به روسیه پناهنده شده بودند و یکبار هم به کمک نیروهای تزاری به ایران حمله کرده بودند. احمدشاه از آنها میترسید.
آلمانها در شروع جنگ 200 نفر کارشناس و نظامی در ایران داشتند. با اینکه هنوز استفاده از رادیو در ایران معمول نبود اما آنها رادیویی به زبان فارسی داشتند و چندین نشریه فارسیزبان را هم اداره میکردند.
چند نفر از ژنرالهای آلمانی ماموریت داشتند عشایر را علیه انگلیسیها بشورانند و افغانها و بلوچها را برای حمله به هندوستان تحریک کنند. معروفترین این ژنرالها واسموس بود که به «لارنس آلمان» معروف است. او معادل آلمانی سرهنگ لارنس انگلیسیها بود (کسی که در تاریخ به «لورنس عربستان» معروف است و در شوراندن اعراب علیه عثمانی و ایجاد کشورهای عربی مستقل در خاورمیانه نقش عمدهای ایفا کرد). واسموس در تمام طول جنگ جهانی، انگلیسیها را در خاورمیانه آزار داد.
علاوه بر آلمان، متحد آنها- یعنی عثمانیها- هم روی خاک ایران حساب کرده بود. عثمانی میخواست از طریق آذربایجان به روسیه ضربه بزند و با اشغال خوزستان به چاههای نفت که 10 سال پیش از این، مظفرالدین شاه پیر و بیمار، برای 60سال به انگلیسیها اجاره داده بود، حمله کند.
انگلیسیها در شروع جنگ جهانی فقط 180 سرباز پیادهنظام در ایران داشتند. در پایان جنگ، تعداد این نیروها 36 هزار نفر بود.
انگلیس ابتدا نیروهایی را برای حفاظت از حوزههای نفتیاش به اهواز و آبادان فرستاد. بعد 2لشکر از نیروهای هندی، مرز شرقی ایران را در جبههایی به طول 960 کیلومتر بستند. به این خط که تمام مرز سیستان و بلوچستان و بخشی از خراسان را شامل میشد، «خط حایل شرق ایران» میگفتند. بعد هم «نیروی پلیس جنوب ایران» را با استخدام 11 هزار نفر ایرانی راه انداختند تا جای ژاندارمری را بگیرد. اما گرفتاری مردم فقط حضور نیروهای بیگانه در خاکشان نبود؛ به فاصله کوتاهی از شروع جنگ، تورم و گرانی هم شروع شده بود. طبق گزارش سرلشکر ال.سی. دانسترویل – فرمانده نیروهای بریتانیایی در غرب و شمال ایران – قیمت گندم ظرف 2 سال اول جنگ 11برابر شد؛ طوریکه مردم ایران که برنج را غذایی پست میدانستند، همه برنج میخوردند که قیمتی نصف گندم داشت. گرانیها کمکم به قحطی منجر شد و قحطی به بیماری. روزنامه «رعد» (روزنامه سیدضیاءالدین طباطبایی) در شماره 6 بهمن 1296، خبر از مرگ 51 نفر به علت گرسنگی در تهران در طول هفته قبل را میداد و در شماره 11 بهمن همان سال نوشت؛«هر روز حداقل 50نفر در ایران میمیرند». ماجرا در فروردین سال بعد، بدتر از این هم میشود؛ همان روزنامه 21 فروردین 1297: «آنها (ماموران ژاندارمری) 8 زن را بازداشت کردند که شماری از کودکان را ربوده، کشته و خورده بودند و بهانه آوردند که گرسنگی، آنها را به این کار وا داشته بود.»
انگلیسیها از همان زمان شروع به تحریف حقایق و لاپوشانی واقعیتها کردند. کافی است به یک منبع انگلیسی درباره تاریخ جنگ جهانی اول سر بزنید؛ طبق تاریخهای این کتابها، جمعیت ایران در شروع جنگ جهانی 10/5 میلیون نفر بوده است و در پایان جنگ 11 میلیون نفر. یعنی دروغ!
سلام برادرم.خداقوت همسنگر.
چقدر تأسف برانگیزه. هر جا اجنبی وارد سرزمینی بشه دنبال چپاول و غارته و ایرانم مستثنی نیست، اما این نوع به گرسنگی کشوندن مردم و باعث مرگ 10 میلیون ایرانی در آن زمان شدن و یعنی از هر 2نفر یکی دچار مرگ میشد واقعاً لکه ننگی بر پیشانی تاریخ است ، اما کجاست سازمان حقوق بشر و سازمان ملل تا بستاند از متجاوزین این حقوق را! و حالا در بوق و کرنا کنند مرگ تعدادی یهودی را و آنرا نسل کشی بنامند و کل جهان را برای قتل و غارت توسط صهیونیزم مباح شمرند به بهانه ی هولوکاستی با آماری صد در صد خلاف واقع!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یاعلی
با ولایت زنده ایم، تا زنده ایم، رزمنده ایم