فتنه اخر

فتنه اخر

فتنه اخر

فتنه اخر

«من خان هستم» با استحاله دین تعریف جدیدی از اسلام ارائه می‌دهد

اینجاست که روزنه‌ای به سوی یک آیین جدید باز می‌شود. دینی که همه ادیان را در خود حل و جذب کرده و جز نامی از آن‌ها باقی نمی‌ماند. این نوعی از پلورالیسم دینی است که به استحاله عقیدتی و آرمانی ادیان می‌پردازد؛ اما درعین حال حقانیت را به شیوه زندگی آمریکایی و لیبرالیستی می‌دهد. در این میان اسلام به عنوان یک مکتب فطری و الهی قوی که خطر جدی برای منافع غرب شناخته می‌شود بیشترین سهم از استحاله را داراست.

 فیلم «من خان هستم...» قرار است روز 11فروردین ار شبکه سوم سیما پخش شود و این در حالی است که در این فیلم که به صورت مشترک توسط «هالیوود» و «بالیوود» تولید شده است به تعریفی جدید از اسلام و مسلمانان دست می‌زند و به صورت زیرکانه برخی اصول لیبرالیسم و سکولار را به جای اعتقادات مسلمانان معرفی می‌کند.

فیلم «من خان هستم...» به کارگردانی (Karan Johar) کاران جوهار 38 ساله (هندی) محصول سال2010، با هنرپیشگی شاهرخ خان (Shahrukh Khan) و کاجول (Kajol) دو هنرپیشه مطرح سینمای بالیود ساخته شده است. آنچه حائز اهمیت است همکاری هالیوود و بالیوود توسط بیش از 5 شرکت سینمایی در این فیلم است که از بارزترین آنها «فوکس قرن بیستم» را می توان نام برد که جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین موسیقی از جشنواره فیلم «فیر» Filmfare را نصیب خود کرده است. این فیلم در سه هفته اول در بیش از 119سینما در آمریکا و کانادا اکران شده و در 17روز اول 363500 میلیون دلار فروش داشته که رکورد جدیدی برای بالیود به حساب می‌آید.

* مرور داستان

رضوان خان یک جوان مسلمان هندی است که با وجود معلولیت جسمی خاص (اسپرگرسندرم) دارای قدرت حافظه و هوش خارق‌العاده‌ای است. رضوان توانایی‌های بالقوه فراوانی دارد، اما در هند از به فعلیت رساندن آن‌ها عاجز است. او بنا به وصیت مادر به آمریکا می‌رود تا شاد زندگی کند و استعدادهای خود را شکوفا سازد. کاری که برادر کوچکتر او قبلاً انجام داده است. به آمریکا رفتن وی باعث آشنایی با یک دختر هندی که شغل او آرایشگری است (ماندیرا) و معتقد به هندویسم است می‌شود ولی رضوان، با اینکه مسلمان معتقد است و هرگز نمازش ترک نمی‌شود ایرادی در ازدواج با او نمی‌بیند. بنا به باور شریعتی که مادر رضوان آن را تفسیر می‌کند، مسلمان و غیرمسلمان معنا ندارد و تنها خوبی و بدی وجود دارد. ماندیرا خوب است پس می‌تواند همسر مناسبی برای رضوان خان باشد.
خوشبختی آن‌ها دوام چندانی ندارد، زیرا طوفانی به نام «11 سپتامبر» زندگی همه مسلمانان در امریکا را زیر و رو می‌سازد. این طوفان همچنین، تبعاتی چون درگرفتن جنگ با افغانستان و عراق را دارد. (جنگی که پدر بهترین دوست فرزندخوانده رضوان را از آن‌ها می‌گیرد.) بنابراین خانواده رضوان خان مورد تهدید واقع می‌شود، پسر ماندیرا به جرم مسلمان بودن پدر خوانده‌اش کشته می‌شود و رضوان برای تبرئه خود و خانواده‌اش از تروریست بودن، به مأموریتی مهم اعزام می شود. بنا به خواست ماندیرا او باید رییس جمهور آمریکا را ببیند و به او بفهماند که هر چند مسلمان است اما تروریست نیست. در این راه او ابتدا توسط FBI مجرم شناخته می‌شود؛ اما در نهایت به عنوان سمبل نیکویی از «یورو اسلام»، موجب افتخار هم‌کیشان خود شده و به ملاقات رییس جمهور نائل می‌شود. تنها حرفی که رضوان برای گفتن به رییس جمهور دارد همین است: «من مسلمان هستم و من تروریست نیستم.»

* به عنوان مقدمه

به راستی چه می‌شود که پس از سال‌ها دشمنی و کینه‌ورزی با اسلام، ناگهان غرب دایه مهربان‌تر از مادر شده و با ابزار هنر و با تفکر احقاق حقوق مسلمانان، به یاری آن‌ها شتافته است؟! اینجــاست که نیـاز به هوشمندی و کیاست بیدار مسلمانان احساس می‌شود. چگونه اشد دشمنان در عداوت با مومنین از در دوستی و خیرخواهی برآمده است؟
«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذینَ أَشْرَکُوا» در این آیه با بیش از 12 تأکید به دشمنی دیرینه موسسان هالیوود (یعنی همان جهود کینه‌توز) با مسلمان‌ها اشاره شده است.
پاسخ این معما را در کلام روح خدا به روشنی درمی‌یابیم.حضرت امام (ره) می‌فرماید:
«آمریکا هم برای اسلام دل می‌سوزاند، اما اسلام آمریکایی»؛ «در اسلام حقیقی و ناب چه عنصری تهدید کننده است که به دنبال حذف آن، در معرفی اسلام آمریکایی هستند؟!»
به نظر می‌رسد سیاست‌های جهادی اسلام و دعوت بی مهابای این دین به دفاع از آرمان‌ها و اعتقادات، بدون در نظرگرفتن مصلحت‌اندیشی و محافظه کاری‌ها، موجب تنش‌های فراوانی برای سردمداران سیاست زر و زور گشته است، چرا که هدف جدید برنامه‌ریزان هالیوود، مستقیماً آرمان‌های دفاعی اسلام و مکتب مبارزه و شهادت را نشانه رفته است.
شیوه نوین مقابله با این آرمان‌ها، بسیار تأمل انگیز است. قرآن کریم از 14 قرن پیش یکی از سیاست‌های مزوّرانه یهود را تحریف کلمات معرفی می‌فرماید: «مِن َالَّذینَ هادُو ایُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِه»
و این ابزار پلید، هم اکنون با پروژه تحریف و بازخوانی غلط آموزه‌های اسلام، به حذف مولفه‌های زیربنایی چون دفاع و شهادت می‌پردازد. این خلع سلاح آرام و حرفه‌ای می‌تواند بار مخاطرات اسلام را از دوش منافع و مصالح یهود و سرمایه‌داران دنیا کاهش دهد، و به نرمی باب آشتی و صلح فریبنده‌ای را بین اسلام و کفر باز کند.
پروژه اسلام امریکایی که از سال ها پیش کلید خورده بود، در بیان روشن‌گرایانه امام راحل (ره) اینگونه افشا می‌شود:
«تنهــا هنـری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدی (ص)، اسلام ائمه هدی (ع)، اسلام فقــرای دردمند و... بــاشد. هنری زیبـا و پاک است که کوبنده سرمایه‌داری مدرن، اسلام رفاه و تجمل، اسلام سازش و فرومـایگی، اسلام مرفهین بی درد و در یک کلمه «اسلام امریکایی» باشد.»
در حالی که در این فیلم به اسلام، مدافعین آمریکا تقدس داده شده است، قرآن کریم همواره مسلمین را از یک جانبه نگری و تک بعدی عمل کردن احراز می دهد. و به عمل کردن به تمامی دستورات اسلام فرا می خواند.
«أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتاب ِوَ تَکْفُرُونَ بِبَعْض‏.» آیا به بعضى از دستورات کتاب آسمانى ایمان مى‏آورید، و به بعضى کافر مى‏شوید؟
«وَ احْذَرْهُمْ ْأَنْ یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ ماأَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْک» از آنها بر حذر باش، مبادا تو را از بعض احکامى که خدا بر تو نازل کرده، منحرف سازند.

اشاره آیه به اهل کتاب است که در دین خود همین کار را کردند و تنها نام پیامبرشان باقی ماند، و خداوند بندگی آنها را نمی‌پذیرد. آنها می‌خواهند کاری را که با یهود و مسیحیت شد با اسلام نیز انجام دهند بنابراین آنچه را که به منافع‌شان ضربه می‌زند زشت و کریه جلوه می‌دهند و به سایر احکام کاری ندارند چون مبنای آنها اومانیسم و لذت فردی است. و این دقیقاً هدفی است که در فیلم «خان...» کارگردان به دنبال اجرای آن است. زمانی که اسلام «رضوان» به «ماندیرا» که نماد «هندویسم» است عشق می‌ورزد و در مقابل از مسلمانان جهادگر اعلام بیزاری و برائت می‌کند.

* رضوان؛ تجسم یورو اسلام

اگر قرار باشد فرد منصفی‌، اسلام را در قالب یک شخصیت متجسم نماید، ترجیح می‌دهد او قوی، مقتدر، باصلابت و محکم باشد و در عین حال مهربان و یاور ضعفا همچون امیرالمومنین علی(ع) و در عصر حاضر، حضرت امام (ره)، نه شخصیتی ضعیف و عاجز که طبیعت بیمارگونه‌اش او را چنین ساده و معصوم جلوه می‌دهد. کسی که در مقابل استضعاف و اختلاف طبقاتی ظالمانه کشورش و دردهای هموطنان خود واکنشی نشان نمی‌دهد، اما وقتی بلایای طبیعی، صلیب مسیحیان را در جرجیای آمریکا بر زمین می‌زند او به یاری کلیسا می‌شتابد و اسوه فداکاری می‌شود.

* آمریکا سرزمین فرصت‌ها!

رضوان به راحتی نمی‌تواند با محیط‌های جدید انس پیدا کند. او از رنگ زرد متنفر است (با اینکه هندی‌ها زرد را نماد شادی و خوشی می‌دانند). مادر که بسیار مصلحت‌اندیش، فداکار و آینده‌نگر است، متوجه می‌شود که او می‌تواند زندگی رویایی‌اش را تنها در آمریکا پیدا کند. البته این دید اغراق آمیز و رویـــاگونه پنــداشتن درباره ایالت متحده، در بسیاری از فیلم‌های هالیوودی دنبال می‌شود، اینکه آمریکا سرزمین فرصت هاست.
زندگی ذاکر برادر رضوان هم موید این مطلب است، او ابتدای ورود به آمریکا آه در بساط نداشت، اما حالا شغل و همسر دلخواهش را دارد. (به لطف خدا بحران اقتصادی در آمریکا به زندگی او اثری نداشته است!!!)

زمانی که رضوان می‌خواهد برای عملی کردن شرط ازدواج، با صحنه بدیع وزیبائی ماندیرا را غافلگیر کند؛ ما سانفرانسیسکو را می‌بینیم که چون شهری آسمانی، از ورای ابر‌ها رخ می‌نماید. برج‌ها و معماری کلاسیک شهر در پرتوی طلائی لحظه طلوع، زیبائی رویا مانندی را به نمایش می‌گذارند. انگار همه خوشبختی آینده این زوج (که نماد پیوند اسلام و هندوئیسم هستند) منحصرا در این شهر تحقق می‌یابد. گوئی این تصویر که با نمای دور (لانگ شات) آغاز می‌شود می‌خواهد القا کند که هرگز در این شهر آرمانی، اثری از فقر و مرارت را نمی‌توان یافت!!
رضوان اعتقادی را که از مادر گرفته است با خود می‌آورد و در همه مسائل تعمیم می‌دهد. زمانیکه خوشبختی خود را درپیوند با یک دختر هندوی کافر پیدا می‌کند، باور سکولاریستی مادر به یاریش می‌شتابد: «اصل خوب بودن است، نه رنگ و مذهب» و باز در جای دیگر فیلم صریحاً این نکته تذکر داده می‌شود: «خداوند به ما گفته است رنگ و مذهب اهمیتی ندارد.» (البته اسلام می‌فرماید: «ان الدین عندالله الاسلام»، مذهب اهمیت دارد و این رنگ و‌ نژاد است که در اسلام نفی شده است.)
و این گونه التقاط حق و باطل با ابزار تحریف برای جا انداختن باطل در افکار در موارد متعددی تکرار می‌شود. (که به آن اشاره خواهیم کرد).

* عشق فرادینی و سکولار از مولفه‌های دین نوین

ماندیرا زن محبوب رضوان، شخصیتی شاد، جذاب، و البته مهربان است. او توانست بیماری رضوان را درک کند و او را به آرامش برساند. مهم نیست که در آیین او چند خدا پرستش می‌شود و در اسلام رضوان، خدای یگانه. بلکه عشق و محبت می‌تواند این دو را پیوند دهد. در حالی که هر کدام عبادت مخصوص خود را انجام می‌دهند، رضوان نماز می‌خواند و او اعمال سنتی خود را دنبال می‌کند. ازدواج رضوان و ماندیرا بدون توجه به موازین دینی یعنی اولویت عشق بر مذهب. یعنی محدود کردن دین به جنبه‌های درونی و روحی و در حقیقت حذف تاثیر دین حتی در زندگی شخصی افراد.
اینجاست که روزنه‌ای به سوی یک آیین جدید باز می‌شود. دینی که همه ادیان را در خود حل و جذب کرده و جز نامی از آن‌ها باقی نمی‌ماند. این نوعی از پلورالیسم دینی است که به استحاله عقیدتی و آرمانی ادیان می‌پردازد؛ اما درعین حال حقانیت را به شیوه زندگی آمریکایی و لیبرالیستی می‌دهد. در این میان اسلام به عنوان یک مکتب فطری و الهی قوی که خطر جدی برای منافع غرب شناخته می‌شود بیشترین سهم از استحاله را داراست.
پایه‌ریزی اسلام بر مبنای زندگی آمریکایی و اروپایی بر مبنای امانیسم و لذت فردی یعنی‌ همان اسلام سکولار، اسلام خنثی شده یعنی اسلام سست و بی‌محتوا. اسلامی که بدنبال فروش محصولات آرایش است، و سرسازش با سرمایه‌داری دارد. (شغل رضوان فروش محصولات آرایشی زنان است و برای بازاریابی بیشتر مجبور به ارتباط نزدیک با زنان می‌باشد) اسلامی که مفتخر به جاسوسی برای «FBI» است (اشاره به سکانس تبرئه رضوان بدلیل لودادن مسلمانان جهادی که از طریق رسانه‌های آمریکا بازتاب داده می‌شود)

* اسلام‌هراسی و اسلام آمریکایی دو روی یک سکه

از اسلام رضوان تنها نماز و آیاتی از قرآن باقی مانده است و قدرت جمعی مسلمین نادیده انگاشته می‌شود. او نمازش را انفرادی می‌خواند و اجتماع مسلمانان تنها زمانی نشان داده می‌شود که در مسجد در حال توطئه هستند. یکپــارچگی قدرت اسلام نقطه هراسناکی برای غـــرب است که در فیلم «مردی که فردا را دید» (تولید 1981) برای اولین بار مردم دنیا را از آن بر حذر می‌دارند. در اسلام آمریکایی رضوان، با این نیرو مقابله می‌شود. او به تنهایی در مقابل جمعی توطئه‌گر و می‌ایستد و حتی در آخر توسط آن‌ها ترور می‌شود.
یکی از نمونه‌های بارز آمیختن حق و باطل با تحریف در بیان داستان حضرت ابراهیم (ع) است. دکتر فیصل رحمان، رهبر جهادگران در مسجد مجللی که پایگاه مسلمین آمریکاست سخنرانی می‌کند.
او از قربانی شدن اسماعیل (ع) مطلوبیت کسب رضایت خدا ولو به تسلیم جان و خون ریختن را استنباط می‌کند، اما رضوان معتقد است او دروغ می‌گوید چون مادرش به نحو دیگری داستان را تعریف کرده است. خون ریختن در راه خدا با عشق منافات دارد، عشق و صلح دو واژه همراهند که ما حق نداریم به جنگ و خونریزی آلودشان سازیم و ابراهیم و خدای او نیز چنین قصدی نداشتند.

* تحریف اسلام در مسیر به بار نشاندن اسلام آمریکایی

تحریف از آنجا آغاز می‌شود که رضوان تلویحاً به آن اشاره می‌کند: «ابراهیم از کشته نشدن فرزندش مطلع بود (مطلبی که در تفاسیر اسلامی آن را نمی‌یابیم) زیرا او می‌دانست که خدا خون بی‌گناهی را نمی‌ریزد.» ناگفته مشخص است که یا این قرائت تا چه حد از ارزشمندی تعبد و اطاعت ابراهیم کاسته می‌شود. ابراهیم فرزندش را به قربانگاه برد زیرا می‌دانست او کشته نمی‌شود، این سکانس مخاطب را به این مطلوب رهنمود می‌کند که جان فشانی در راه خدا اساساً در ادیان الهی، هیچوقت محبوبیت ندارد. چه رسد به جهاد و شهادت (زیرا راه خدا راه عشق است نه راه جنگ).
با اندک تأملی می‌توان دریافت که این طرز تفکر تا چه حد برای یک مکتب پویا، مخرب و بنیان‌افکن است، این‌ همان اصل «محبت» در مسیحیت است که اگر یک سیلی خوردی طرف دیگر صورتت را جلو بیاور و انحراف در این اصل زمانی است که عفو و اغماض با تو سری خوردن (قدرت دفاع نداشتن) اشتباه شود.
در مقابل، جهاد و دفاع یک اصل درخشان اسلامی است که می‌گوید: هرگز ظلم نکن، اما اگر متجاوزی به تو ظلم کرد ساکت ننشین. "هیهات منا الذله " البته قتل و کشتار به ناحق نیز عقاب سنگین در پی دارد، زیرا حکم کسی که یک نفر را به ناحق بکشد با کسی که همه مردم جهان را کشته باشد نزد خداوند عادل یکسان است. «من قتل نفساً بغیر نفسٍ او فسادٍ فی الارضِ فکانما قتل الناس جمیعاً»
مطلبی که رضوان با بیان تحریفی دیگری اینگونه از آن یاد می‌کند: «کسی که یک نفر را بکشد انسانیت را کشته است.»

* اسلام جهادی به مثابه شیطان

در پایان این سکانس از فیلم می‌بینیم رهبران و مفتیان بیدار جوامع اسلامی که حکم به دفاع از مرز و بوم و آرمان‌های اسلامی را می‌دهند،‌ همان شیطان وسوسه‌گری هستند که ابراهیم، هاجر و اسماعیل هر سه به او سنگ زدند. رضوان نیز دکتر فیصل را سنگ می‌زند و هر سه بار او را شیطان می‌خواند.
البته این دیدگاه، «انتفاضه مقدس فلسطین» و «مقاومت شیعیان لبنان» را در کنار «وهابیت خشن القاعده» می‌گذارد و هیچ تفاوتی میان آن‌ها قائل نیست و هر سه را با یک چوب می‌زند. در حقیقت یکسان مطرح کردن این سه حرکت نیز برنامه از پیش تعیین شده‌ای است از سوی سیاستمداران کاخ سفید که اذهان مردم دنیا را روی تروریست بودن مسلمانان متمرکز کنند. آن‌ها از سال‌ها قبل مسلمانان را شیطان عصر حاضر معرفی می‌کنند. براستی چه کسانی لایق صفت شیطان هستند؟
امام و پیر روشن ضمیر عالم اسلام، سال‌هاست آمریکا را شیطان بزرگ خوانده است. آمریکایی که با تقویت همه جانبه اسلام افراطی در عربستان و پاکستان، وهابیت را تجهیز می‌کند و از جنایتکارانی چون ریگی حمایت می‌کند. و همزمان سنگ صلح و دفاع از بشریت را به سینه می‌زند، با استفاده از این شمشیر دو لب از طرفی اسلام را دین خشونت و ترور معرفی می‌کند و از سوی دیگر به دنبال مبارزه با تروریسم به کشورهای اسلامی لشکرکشی کرده و مسلمین را به خاک و خون می‌کشد و سرمایه کشورهای اسلامی را به غارت می‌برد.

پس از 11 سپتامبر، اسلام‌هراسی مورد نظر سازندگان این واقعه رخ می‌نماید. حجاب زنان و چهره اسلامی مردان بهانه حمله مردم وحشت‌زده به آن‌هاست و حتی به سیک‌ها و هندوهای غیرمسلمان. در نتیجه سمیر کشته می‌شود. (در سکانسی که در آن چند نوجوان آمریکایی با چهره‌های آفریقایی و اروپایی و... سمیر را وحشیانه کتک می‌زنند). البته تنها جایی که آن‌ها مقصر جلوه داده می‌شوند زمانی است که با دستبند راهی زندان می‌گردند و در غیر این زمان همه (رضوان، ماندیرا و بینندگان) اذعان دارند که کشته شدن او به خاطر جنایت عده‌ای مسلمان افراطی است و با گذاشتن عکس سمیر کنار سربازان کشته شده امریکا در عراق به عنوان شهدا، کارگردان به این مطلب صحه می‌گذارد، گویی که هر دو (سربازان و سمیر) زخم خورده از یک خنجرند.
نکته انحرافی دیگری که با ‌نهایت سوء استفاده از مقام رفیع و مقدس مادری از ابتدا در جای جای فیلم مورد تأکید قرار می‌گیرد، این کلام نامقدس و ناصحیح است که در دنیا تنها دو دسته انسان وجود دارد: خوب و بد. و تنها این دلیل که کلام مادر است به آن حجیت می‌بخشد، گویی که این حقیقت اسلام تنها توسط مادر رضوان قابل درک و تحلیل می‌باشد. به راستی این سوال ذهن مخاطب را مشغول می‌کند که اگر حقیقتاً انسان‌ها در دنیا، تنها همین دو دسته خوب و بد باشند، متجاوزان و اشغال گرانی چون امریکا و اسرائیل در کدام دسته قرار می‌گیرند؟! پاسخ به این پرسش البته، در فیلم بدیهی انگاشته شده است؛ با اینکه امریکا به افغانستان و عراق حمله کرده است، رضوان برای کشته‌های امریکا اشک می‌ریزد!!! (و عکس سمیر را به عنوان کشته جنایات مسلمین افراطی، در کنار عکس سربازان کشته شده آمریکا در عراق می‌گذارد، گویی که هر دو زخم دیده از یک خنجرند). نتیجه اینکه آمریکا حتی اگر تعدی کند، هرگز در دسته انسان‌های بد قرار نمی‌گیرد، زیرا او همواره مصلح و محق است.
نکته دیگری که در اسلام قابل چشم پوشی نیست، عفت و حجاب زنان مسلمان است که سال‌ها در آزاد‌ترین کشورهای دنیا (!!!) با آن مقابله می‌شود. مسینا، همسر ذاکر، در این فیلم الگوی زن مسلمان «یورو اسلام» است که گرچه بر حجابش تأکید دارد، آن را همراه با آرایش، اختلاط با نامحرم، دست دادن با رضوان و... می‌سازد. این تصویر روشنفکرانه سال‌هاست نمایش داده شده است و موجب می‌شود او به راحتی همسر کافر رضوان را بپذیرد و در مراسم آن‌ها شرکت کند. او حجاب خود را نه علامت مذهبی بلکه تکه‌ای از وجود (انتخاب و سلیقه) خود می‌داند، به همین سبب در صورت اقتضا و ضرورت آن را کنار می‌گذارد، تا در مقابل رسانه‌ها از رضوان احقاق حق کند. کما اینکه در یکی از سکانس‌های فیلم حجاب را کنار می‌گذارد. (گویی حجاب نشانه مجرم بودن است).
در این نوشتار مختصر از بسیاری نکات تأمل برانگیز فیلم «چون عدالت پیشه جلوه دادن دستگاه قضای امریکا و حق مداری رسانه‌ای چون PBC که نامی نزدیک به BBC است» چشم پوشی شد و تنها مواردی که به هدف قراردادن اصول اولیه اسلام ناب، و حذف یا خنثی کردن آن‌ها می‌پرداخت، اشاره شد.

نظرات 1 + ارسال نظر

با سلام و تشکر از شما

نقد وبلاگ شما بر فیلم "اسم من خان"بسیار به جا بود. دوستان توجه کنند که نسخه صدا و سیما زهرهای فیلم را گرفته بود و سانسور کرده بود و برخی دیالوگ ها را عوض کرده بود. فیلم اصلی را شما خوب نقد کرده اید. دست شما درد نکند. دوستانی که در اینترنت شما را نقد کرده اند احتمالا نسخه اصلی را ندیده اند و نسخه صداوسیما را که تفاوت داشت دیده اند. ممنونم.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد