فتنه اخر

فتنه اخر

فتنه اخر

فتنه اخر

کفش‌های 3میلیونی تا ساعت 170میلیونی

درست در آن پایین‌های شهر فقر حتی مجال نفس برای بسیاری از شهروندان باقی نگذاشته است و کمی آن‌سوتر از پایین‌های شهر قیمت‌ها روی کالاهای مصرفی آنقدر دانه‌درشت شده‌اند که تو گاهی اوقات فکر می‌کنی که اقتصاد با حال و هوای این شهر شوخی می‌کند. باور کنید.

    اینجا تهران است؛ پایتخت رویاها و افسانه‌های واقعی. ساعت روی همان اعداد همیشگی چرخ می‌زند و هوا نیز همان هوای دود‌گرفته همیشگی است.

    این گزارش را بخوانید

    شما تا به حال زیاد در پایتخت چرخ زده‌اید اما بدون تعارف هنوز خیلی نمی‌دانید که زیر پوست این ابرشهر اتفاقاتی رخ می‌دهد که هیچ ربطی به حرف‌های روزمره ندارد. برای همین پیشنهاد می‌کنیم این گزارش را بخوانید. البته ما هم وضع‌مان بهتر از شما نیست. وقتی برای گزارش در خیابان‌های شهر سر می‌خوریم، می‌بینیم از قافیه عقب‌تر هستیم و اینجا؛ یعنی در پایتخت دودهای رنگی، ویترین‌هایی وجود دارد که رنگ چهره را عوض می‌کند. شاید بهتر باشد که قبل از رسیدن به بطن گزارش این پرسش را مطرح کنیم که آیا شما تا به حال شنیده‌اید که یک جفت کفش بیش از یک میلیون تومان قیمت داشته باشد یا فقط یک تی‌شرت را به قیمت 200 هزار تومان به فروش برسانند. البته خیلی تعجب نکنید. این هنوز اول مسیر است. به‌زودی این گزارش مسیر شما را به جایی از این شهر کج می‌کند که یک کیف پول از 350تا 450 هزار تومان قیمت دارد. باور نمی‌کنید سری به پاساژ جام‌جم بزنید. این پاساژ درست مقابل سازمان صدا و سیما یا همان تلویزیون ملی قرار دارد؛ یعنی جایی که مدیران دولتی روبه‌روی دوربین آن می‌نشینند و می‌گویند همه چیز خوب است و هیچ مشکلی در اقتصاد ایران وجود ندارد.

    اما پاساژ جام‌جم از دور هم پیداست. وارد که می‌شوی بوتیک‌ها گوش تا گوش یک سالن بزرگ را پر کرده‌اند. برای تماشا بدون شک جای خوبی است ولی برای خرید پیشنهاد می‌کنیم که هرگز به آنجا مراجعه نکنید. در این پاساژ ارزان‌ترین کالا همان تی‌شرت است که می‌توان با قیمت 200 هزار تومان خریداری کرد؛ البته اگر خوش‌شانس باشید تی‌شرت صد هزار تومانی نیز در این پاساژ پیدا می‌شود ولی فروشندگان شما را از خرید آن بر حذر می‌دارند چون فروشندگان منصفی هستند و مشتریان خود را از خرید کالاهای بی‌کیفیت منع می‌کنند. کفش شاید گران‌ترین کالای این پاساژ باشد. هر جفت کفش در این پاساژ تا سه میلیون تومان هم قیمت دارد؛ البته کفش 200 هزار تومانی نیز هرازگاهی در ویترین این پاساژ خودنمایی می‌کند ولی مشتریان این اجناس ظاهرا تمایلی برای خرید آن ندارند. یکی از فروشندگان این پاساژ می‌گوید: «مشتریان کفش در این پاساژ به طور میانگین کفش‌هایی بالاتر از یک و نیم تا دو میلیون تومان خریداری می‌کنند.» ارسلان که حدود 30 سال دارد، مقابل تعجب و پرسش‌هایی که از سر حیرت مطرح می‌کنیم، می‌گوید: «این قیمت‌ها خیلی هم بالا نیست و افراد زیادی هم متقاضی خرید این اجناس هستند.»

    اما نکته کلیدی سخنان ارسلان این جمله بود: «اجناس ما، اجناس دیپلماتیک است. مشتریان اصلی ما نیز اغلب مدیران و صاحبان شرکت‌های بزرگ هستند. جوانانی هم که برای خرید به این پاساژ می‌آیند، از خانواده‌هایی هستند که شکل و شمایل دیپلماتیک دارند. هر کسی نباید برای خرید به این پاساژ بیاید چون اینجا جای هر کسی نیست.» سخنان ارسلان کار را مشکل‌تر می‌کند چون نمی‌توان به سادگی تعریفی برای شکل و شمایل دولتی داد؛ البته بدون شک هر کسی که توان مالی دارد، مجاز است که از هر جا و با هر قیمت کالایی را خریداری کند. این گزارش نیز نفی‌کننده این ادعا نیست بلکه فقط پنجره را باز کرده است تا شما پایتخت را این بار از نمایی دیگر ببینید. در ضمن تا فراموش نشده است باید بنویسیم که در این پاساژ شلوار جین هم وجود دارد منتها ارزان‌ترین شلوار جین این پاساژ نرخی معادل 450 هزار تومان دارد. کمربندهای امروزی نیز در این بازار ویترین‌های متعددی را به خود اختصاص داده‌اند. این کمربندها نیز زیر صد هزار تومان قیمت ندارند. اگر کمی دست را بیشتر در جیب کنید، می‌توانید هر پیراهن را نیز در این بازار معادل حداقل 200 هزار تومان خریداری کنید.

    اینجا آخر خط است؛ ... صدای خنده
    می‌گوید شما مرا سیاوش صدا کنید. ما هم او را سیاوش صدا می‌زنیم. به او می‌گوییم ما از پاساژ جام‌جم می‌آییم. می‌خندد و می‌گوید: «آنجا همچنین رونقی ندارد اما اینجا آخر دنیاست باید پول‌های خود را بگذارید و بروید.» سیاوش با صدای بلند می‌خندد؛ البته حق با او بود. پاساژ مریم فرقی با آخر دنیا ندارد. وقتی در این بازار چرخ می‌زنی در این گمان فرو می‌روی که قیمت‌ها با تو شوخی دارند. هرچند پاساژ مریم کوچک است اما قیمت‌های بزرگ و پر وزنی در آنجا شده‌اند. در این بازار یک پیراهن مردانه حداقل 800 هزار تومان قیمت دارد. فروشندگان همه یکصدا می‌گویند اجناس‌شان از بهترین‌‌های دنیاست ولی به سختی می‌توان این ادعا را باور کرد. شاید بزرگ‌ترین خصوصیت این بازار کوچک مشتریان آن باشند که عجیب‌ترین مشتریان دنیا هستند. سیاوش در مورد مشتریان خود می‌گفت: اکثر مشتریان من از جوانان متمول شهر هستند که یا برای تفریح یا برای چشم و هم‌چشمی از این بازار خرید می‌کنند.» به هر حال به نظر می‌رسد این هم حق این جوانان است که به هر دلیل به این بازار بیایند حتی اگر ما باور نکنیم که در جایی از این شهر شلوار پارچه‌ای تا یک و نیم میلیون تومان قیمت دارد. در این بازار کفش زنان با مارک گوچی و مانگو و زارا نیز هر کدام با حداقل 900 هزار تومان به فروش می‌رسند؛ البته کفش‌های دو میلیون تومانی زنانه نیز در این بازار پیدا می‌شود. کیف‌های زنانه نیز در این بازار
    800 الی 850 هزار تومان قیمت دارند. فروشندگان کیف و کفش زنانه می‌گویند برخی افراد در این بازار فقط در یک پروژه خرید بیش از 13 الی 14 میلیون کیف و کفش یا البسه دیگر خریداری می‌کنند. شال‌های مردانه شاید ارزان‌ترین کالای این پاساژ باشد که می‌توان با 180 هزار تومان صاحب یک شال شد.
    اما کمی آن‌سوتر از پاساژ مریم، پاساژ محمودیه قرار دارد که به قطب ساعت‌های لوکس پایتخت مشهور است. از مریم که در نوک بینی خیابان فرشته قرار دارد به پاساژ محمودیه می‌رویم؛ جایی که در همان بدو ورود یکی از مشتریان مقابل پرسش ما گفت: «شما خریدار نیستید» و با لبخندی تلخ ما را به بیرون مغازه هدایت کرد. چاره‌ای نبود جز اینکه ادامه لبخند او را به لبخند خود وصل کنیم. در اینجا زمان روی قیمت‌ها ایستاده است. ساعت کمتر از یک میلیون و 500 هزار تومان در این پاساژ پیدا نمی‌شود و ساعت‌های تگ هویر و رولکس با قیمت‌های 40 میلیون تا 170 میلیون تومان پشت ویترین خودنمایی می‌کنند. شاید کمی عجیب باشد، یاد بازار مسکن می‌افتیم، جایی که در آن رویای خانه‌دار شدن سر به فلک می‌زند و به اندازه قیمت تنها یک ساعت 40 میلیون تومان می‌توان در آن صاحبخانه شد. به طور حتم جای گله نیست چون نمی‌دانیم به چه باید گله کرد و از چه باید سخن گفت. بالاخره این هم بخشی از شهر ماست. جایی که در آن خط فقر یک میلیون تومان است و حداقل حقوق کارمندان و کارگرانش به 400 هزار تومان نمی‌رسد ولی می‌شود ساعت‌های رولکس 170 میلیون تومان هم پیدا کرد.
    باید به محل کار برگشت. دوباره از روبه‌روی پاساژ جام‌جم رد می‌شویم و از مقابل نرده‌های تلویزیون ملی عبور می‌کنیم. شاید همان لحظه یک مدیر اقتصادی به دوربین‌ها می‌گوید: فاصله طبقاتی نداریم، شایعه نسازید.

نظرات 1 + ارسال نظر
عبد 1390/04/10 ساعت 22:30 http://ahaliebasirat.blogfa.com

سلام برادر همسنگرم.خداقوت.
قابل توجه مسئولین!!!! چند وقت پیش داشتم پستی رو راجع به یه پیرمرد تقریباً 70 ساله می خوندم که کارش جارو کردن خیابون ها بود و کارمند شهرداری، و فقط بهش ماهانه 180 یا 200 تومن حقوق میدادن و از شدت گرسنگی و ضعف از غذا نخوردن چند روزه کنار خیابون از حال رفته بود، به کدوم مسئول باید این اختلاف طبقاتی اونم تو پایتخت کشور رو برای شکایت گفت ؟ همون مسئولی که خودش و خانواده ش تو همچون پاساژایی خرید می کنن و لباس وکفش قیمت پایین باعث افت کلاسشون میشه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خدا جای حق نشسته و میده سزای این ولنگاری ها رو.یعنی همه ی اونا با مال حلال به اون درجه از رفاه رسیدن؟!
خدایا عاقبتمون رو به خیر کن، آمین.
یاعلی
با ولایت زنده ایم، تا زنده ایم، رزمنده ایم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد