دین برای هدایت بشر است. پس اگر دینی کامل شود، دلیل بر تکامل جامعهی بشری مخاطب است و نه تکامل خداوند متعال.
الف - فرض بفرمایید در دین یهودی به پیامبری حضرت موسی (ع) یا در دین مسیحی به پیامبری حضرت مسیح (ع) یا در دین اسلام به پیامبری حضرت محمد (ص)، آیا این پیامبران همهی دین را یک جا به مردم عرضه نمودند یا طی مدت زمان و با گذر از مراحل متعدد تکاملی؟
ابلاغ هر دینی یک نقطهی آغاز داشته است [که آن هم دعوت به توحید بوده است] و یک نقطهی پایانی [که قاعدتاً تعیین و تکلیف امت پس خود و تعیین جانشینی بوده است. مثل شام آخر حضرت مسیح (ع) یا غدیر خم پیامبر اکرم (ص)]، حال آیا در حد فاصل نقطهی اول و نقطهی آخر که دین آن پیامبر کامل شده است، خدا تکامل یافته و یا جامعهی مخاطب؟ پس، اکمال دین به تناسب تکامل جامعهی مخاطب است و نه تکامل خداوند متعال.
ب – اسلام، یهودیت یا مسیحیت را به لحاظ دین بودن ناقص نمیداند، بلکه به لحاظ جامعهی مخاطب محدود میداند. چرا که در تورات و انجیل و قرآن آمده است که هر دو پیامبر قبلی فقط برای قوم «بنی اسرائیل» آمدهاند و نه جهانیان. پس محدود هستند.
ب/1: در تورات راجع به اختصاص حضرت موسی (ع) به بنیاسرائیل آمده است:
«بنابر این بنی اسرائیل را بگو من یهوه هستم و شما را از زیر مشقت های مصریان بیرون خواهم آورد و...(6) و شما را خواهم گرفت تا برای من قوم شوید و شما را خدا خواهم بود...(7) وشما را خواهم رسانید به زمینی که در باره آن قسم خوردم که آن را به ابراهیم و اسحاق و یعقوب بخشم....» (سفر خروج، باب ششم)
ب/1-1: در انجیل نیز تصریح شده است که حضرت عیسی (ع) فقط برای قوم بنیاسرائیل آمده است:
«پس عیسی از آنجا بیرون شده به دیار صور و صیدون رفت. ناگاه زن کنعانیه (غیر اسرائیلی) از آن حدود بیرون آمده فریاد کنان وی را گفت: خداوندا، پسر داودا، بر من رحم کن، زیرا دختر من سخت دیوانه است. لیکن هیچ جوابش نداد تا شاگردان او پیش آمده خواهش نمودند که او را مرخص فرمای زیرا در عقب ما شورش میکند او در جواب گفت فرستاده نشدهام مگر به جهت گوسفندان گم شده خاندان اسرائیل» (یعنی حتی یک غیر بنیاسرائیلی را شفا نداد) (انجیل متی، باب 15، آیات 21 تا 27)
ب/2: قرآن کریم نیز راجع به اختصاص حضرت موسی (ع) به قوم بنیاسرائیل آیات متعددی دارد، از جمله:
«وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْهُدى وَ أَوْرَثْنا بَنی إِسْرائیلَ الْکِتابَ» (غافر - 53)
ترجمه: و به یقین موسى را هدایت [پیامبرى] دادیم، و به بنیاسرائیل کتاب را میراث دادیم.
ب/2-2: و راجع به اختصاص حضرت عیسی (ع) به قوم بنیاسرائیل نیز آیاتی وجود دارد، از جمله:
«وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْرَئةَ وَ الْانجِیلَ * وَ رَسُولاً إِلىَ بَنىِ إِسْرَ ائِیل» (آل عمران، 48 و 49)
ترجمه: [و اى مریم خداى تعالى] به عیسى کتاب و حکمت و تورات و انجیل تعلیم مىدهد * و فرستادهاى به سوى بنى اسرائیل.
ج – اما اگر راجع به حقانیت یهودیت و مسیحیت به قرآن استناد میکنند، پس بپذیرند که در همان قرآنی که آن ادیان را الهی خوانده، آمده است که دین اسلام جهانی بوده و برای همگان آمده است.
«وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ» (سبأ - 28)
ترجمه: و ما تو را یا محمد (ص) نفرستادیم مگر براى همه مردم جهان، تا آنان را (به پاداش کار نیک) بشارت دهى (و از عذاب کار بد) بترسانى. ولى مردم اکثرا نمىدانند.
د – اسلام هیچ گاه ادیان دیگر را ناقص ندانسته است. چرا که همهی ادیان الهی را خداوند متعال وضع نموده و او هیچ گاه کار خود را ناقص نخوانده است. بلکه در قرآن کریم تصریح شده است که اساساً همهی ادیان نزد خداوند متعال همان «اسلام» است و خداوند هیچ گاه چند دین متفاوت نمیفرستد. هم چنین تصریح مینماید که تمامی اختلافات، پس از آمدن کتاب و اتمام حجت (به خاطر تحریفها و ...) پیشآمده است. چنان چه ضمن تأکید بر حق بودن همهی انبیای الهی در آیات متعدد میفرماید:
«إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِآیاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَریعُ الْحِسابِ» (آل عمران - 19)
ترجمه: قطعاً دین بر حق نزد خدا دین اسلام است. و آن افرادى که کتاب به آنان داده شد اختلاف نکردند مگر بعد از آنکه علم براى ایشان آمد (اختلافشان) بعلت ستمى بود که در بین آنان بود. و اگر کسى به آیات خدا کافر شود حتماً حساب خدا سریع است.
اما بدیهی است اسلامی که برای یک قوم خاص و در زمانی خاص تبیین گردد، بسیار محدودتر از اسلامی است که برای همهی اقوام در همهی اعصار مطرح میگردد. چنان چه در اسلام پیامبر اکرم (ص) نیز آن چه برای یک شخص و یا یک خانواده مطرح میگردد، بسیار محدودتر از آن چیزی است که برای یک جامعه یا کل جهان مطرح میگردد.
ھ – اما نکتهی مهم آخر این که اساساً هیچ کتاب آسمانی به جز قرآن کریم از تحریف مصون نمانده است و امروزه اصلاً کتاب تورات حضرت موسی و یا انجیل حضرت مسیح (ع) در دست کسی نیست و وجود خارجی ندارد که کسی بتواند از آن پیروی کند. و اگر بود، همه اسلام را میپذیرفتند و هیچ تعدد و اختلافی میان ادیان نبود. چنان چه هم در تورات اشاره به حضرت عیسی (ع) و نیز پیامبر آخرالزمان شده است و هم در انجیل به آمدن پیامبر جهانی به نام «احمد» تصریح شده است. و قرار نیست که افراد عادی هر چه را به نام پیامبران دادند بپذیریم.
خداقوت همسنگر.
شبهه ی خوب و جواب مستدلی بود، استفاده کردم.
ممنون از قرار دادنش.
یاعلی
با ولایت زنده ایم، تا زنده ایم، رزمنده ایم